loading...
پرپر
M♡ĤΛMMΛDŔƐZΛ بازدید : 105 شنبه 17 اسفند 1392 نظرات (0)

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود تصمیم گرفت برای گذراندن وقت ، کتابی را خریداری کند همراه کتاب یک بسته بیسکوییت هم خرید.

او بر روی یک صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

در کنار او یک بسته بیسکوییت بود و در کنارش مردی نشسته بود و داشت روزنامه می خواند. وقتی که او نخستین بیسکوییت را به دهان گذاشت متوجه که مرد هم یک بیسکوییت برداشت و خورد.خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت پیش خود فکر کرد بهتر است ناراحت نشوم شاید اشتباه کرده باشد.


برای دیدن بقیه داستان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

کسانی که عضو هستند میتوانند پست در وب سایت به اشتراک بگزارند
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام خوش حالم که به وب من سرزدید وخوش حل تر میشم که با نظرات خوب شما مرا از تنهایی در بیارید. ;-)
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    این وبلاگ چطور است؟؟؟
    دوست دارید چجوراهنگی رو وبلاگ قرار بگیره؟؟؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 115
  • کل نظرات : 37
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 52
  • آی پی دیروز : 33
  • بازدید امروز : 647
  • باردید دیروز : 847
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 4,082
  • بازدید ماه : 2,341
  • بازدید سال : 25,247
  • بازدید کلی : 167,871
  • کدهای اختصاصی